می وزد نسمیکی نرماکنونبر انتهای این جاده شبصبح میچکد از فراز خورشیدی دیگربه یاد آن شب خوش
مرور آغوشتبر بلندای این کوه رخوت و درد جداییدر بالاترین حد قامت زرین آفتاب،من
عشق تو راباز من خورشید روی تو را از تو می خواهم!
اگرسنگ های پیرامون من سکوت کرده انددرختان را رقصی اگر نیست در بادچرا من پروانه ها را می بینم که سر در گریبانچرا چشمه های روان عشق سوگوار هجرت تواند؟عشق تو،گم شده اگر در افق هاببین چگونه می گریند با دلم، چشمه ها!
بارانی نیست،سکوت دشت را بی پایان می بینممی دانم،بی تو، بیهوده می نشینم بر سر راه زندگیبه عشق نشسته در دلم بگو:دیگر گریه نخواهم کرد،شعر ها را ناتمام خواهم گذشت،بارانی نیست،نخواهم رفت به دنبال عشقی دیگر،شاید برای تمام عمرمرور کنم آخرین دیدار خنده های تو را...
#حجت_فرهنگدوست#شهریور_1401 گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 0:31