گمشده در من

ساخت وبلاگ
کجایی تو؟جانی بده، که نفسی دوباره می باید این بی جان مرغ جانم را!کجایی تو؟چاره کن این سردی دستانم را با گرمای دستانت!اکنون که ملولم از نفس این آشنایان غریبهنامت را دوباره در گوشم نجوا کن،مرا با تو زندگی دوباره می باید! کجایی تو؟کجایی که می بایدم دوباره،/با داغی لبانت،بیدار کنی مرا از خواب های بیهوده تنهایی!آه که سطور تنت/آن بیدریغ مهربان آغوشتهنوز سرانگشتان شرمگین تو قصه ها دارد با بی شرمی های آغوشم! کجایی تو؟کجایی که چه سخت است مرا اینگونه بی تو بیهوده ماندن!آه بر من که،تو در گوشه ایی از این زندان بیکرانی دنیاو من در گوشه ای دیگردور از هم و به یاد هماینگونه جشن می گیریم تولد های مکرر عشق را! هرکجا باشم، هر کجا باشی،روزی سیبی سرخ از نگاهمان بر دامن درخت آرزوهای دیدار شکوفه خواهد زد،/روزی که گل دیدارت در برکه وجودم خواهد شکفت!چه امیدوارم من به شبی که در خوابم آمدیو من دیدم:کبوتری میان رقص نسیم و باران در گوشم به نجوا گفت:خوش باشدت ای عاشق، که دیداری دیگر نزدیک است! به پایان شعری دیگر رسیدم،دیگر ندارم واژه ای که قابل تو باشد بجز:ای دور شده از من، تولدت مبارک.... #حجت_فرهنگدوست#مرداد_1401 گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 111 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 0:31

می وزد نسمیکی نرماکنونبر انتهای این جاده شبصبح می‌چکد از فراز خورشیدی دیگربه‌ یاد آن شب خوش مرور آغوشتبر بلندای این کوه رخوت و درد جداییدر بالاترین حد قامت زرین آفتاب،من عشق تو راباز من خورشید روی تو را از تو می خواهم! اگرسنگ های پیرامون من سکوت کرده انددرختان را رقصی اگر نیست در بادچرا من پروانه ها را می بینم که سر در گریبانچرا چشمه های روان عشق سوگوار هجرت تواند؟عشق تو،گم شده اگر در افق هاببین چگونه می گریند با دلم، چشمه ها! بارانی نیست،سکوت دشت را بی پایان می بینممی دانم،بی تو، بیهوده می نشینم بر سر راه زندگیبه عشق نشسته در دلم بگو:دیگر گریه نخواهم کرد،شعر ها را ناتمام خواهم گذشت،بارانی نیست،نخواهم رفت به دنبال عشقی دیگر،شاید برای تمام عمرمرور کنم آخرین دیدار خنده های تو را... #حجت_فرهنگدوست#شهریور_1401 گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 0:31

مرا می گویی؟تنهایی ها دلم را عادت دادم به تنهایینمی ترسم دیگر از سیاهی حرف دیگرانآه ای آشنا به کوچه های قلبم،چشمه های چشم را نمانده اشکیتا کی چشم به راه کاروانی که بیاورد خبر تو را؟می دانی،کبوتران سپید گم شدن در باد؟می دانی،سپرده ام چلچله های جوانی را به قفس گذر عمر؟ همه رفتند! همه آنانی که قسم خوردند که خواهند ماند به راه عشق و وفاآه ای آشنا به کوچه های قلبم،ای آشنا با دردهای دلم،مرا، عادت های بد چه بس بسیاراما خطای دوست داشتن های تو چه بس بسیار! همه رفتندهمه آنانی که عشق را بر سر راه گذاشتندو گفتند هستیم تا شکوفه دهد باغ!همه رفتندو تو اما ماندی، تو که هستی؟ همه رفتند،سایه ها را پاییز برد، سرما را زمستان آورد و تو اما ماندیتو همان تک درخت حیاط کوچک دلم.... گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 109 تاريخ : چهارشنبه 13 مهر 1401 ساعت: 0:31